کد مطلب:139234 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:277

پیشاوندهای افعال
در زبان فارسی قدیم پیشاوندها و پساوندها در تغییر معنای فعلها دست مهمی داشته اند. گاه فعلی را مؤكد نموده و گاه معنای مستقلی به آن می داده و بعضا در وجهه ی آن تأثیری داشته اند. [1] .

باء تأكید (زینت یا زائده) مانند: بگفت، برفت، بنهاد.

همی و می، جزء صرفی فعل ماضی استمراری بوده تا نیمه دوم قرن پنجم در آثار ادبی بوفور بكار می رفته است. همی گفتی، می نكوهیدی، همی آمده است، همی برود.

بر به معنای روحی چیزی، به، در افعال تركیبی گاه معنای مستقلی می آورد. مانند بر نشست و به معنای سوار شد.

بر آمدن (سپری شدن و فرا رسیدن) 1/ 153، 6/81؛ بیهقی 2/160 و 1/670؛ نزدیك شد 9 /104برتافتن 3/99، بر اثر (به دنبال) 13/80؛ بیهقی 10/875، بیهقی 9/9، بر نشستن 13/86 - 16 /110 بر نشاندن 6/109؛ سیاستنامه 6/88، بیهقی 12/21 بركشیدن (بیرون كشید) 1 /115، بر افرازیدن 3/112.


در

در پوشیدن 6/109، در انداختن 4/85؛ بیهقی 22 / 1099، در كشیدن، بیهقی 7 /1106. در آویختن 3/181، در آمدن (دچار شدن) 6/171 - 4/100 (داخل شدن) 18/38 در باختن (فدا كردن) 7/176.

فرو (به معنای تأكید، نشان دادن جهت، داشتن معنای مستقل، پایین و زیر).

فرو ماندن (عاجز شدن) 1 /115، 2 /113؛ بیهقی 8 /435.

فرو گرفتن (محاصره كردن، غلبه كردن) 17 /148، 19 /116؛ بیهقی 17/10.

فرو كندن 4 /118، فرو فكندن (بلعیدن) 3/168؛ بیهقی 1/70.

فرو خواندن (از اول تا آخر خواندن) 16/86.

فراز به معنای بالا، بسته، تأكید، معنای مستقل داشتن، داخل شدن، فراز آمدن (بلا آمدن) 12 /119، وارد شدن، 12/33، 12/32؛ بیهقی 10/87.

فرا به معنای فراز، حرف ربط به، و معنای استقلال یافتن، جمع شدن، بسوی، نزدیك، فراهم كردن (گرد هم آمدن) 15، 2/100، 15 /235؛ بیهقی 24/213؛ نفثة المصدور 4/110 فرامن خوان 7/16، 10/148، 8/87، 15/86؛ فرا رسیدن 11/58، 3/83، دست فراهم داد 17/79 فرایازیدن (رساندن) 9/107؛ فرا نمودن 14/5.

باز

باز رهیدن 14/96 باز داشتن (مانع شدن، 4/102، 7 /117، 20 /108 (باز داشتن (وا داشتن) 10/ 136، 9 /118؛ باز دادن (سپردن) 4 / 159؛ باز خواندن (بازگو كردن) 10/45؛ باز بستن (سد كردن) 13/55؛ باز ستدن (باز گرفتن) 15/147.

یا به جای حرف ربط به؛ با رفیق اعلا پیوست 17/ 109، 4/81.

ایدون


در اصل پهلوی به معنای چنین و اینجا می باشد. [2] در برخی آثار به جای كلمات همچنین و این چنین آمد است. [3] .


[1] سبك شناسي ج 334 -332/1.

[2] سبك شناسي ج 419/1.

[3] تاريخ زبان فارسي خانلري 198/3؛ قابوسنامه عنصر المعالي تصحيح غلامحسين يوسفي، شركت انتشارات علمي و فرهنگي ص 14، چاپ سوم، 1364.